میکل‌آنجلو آنتونیونی هفت هنر
نویسنده : هنگامه - ساعت 22:34 روز یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,

 




میکل‌آنجلو آنتونیونی (به ایتالیایی:
Michelangelo Antonioni)
(۲۹ سپتامبر ۱۹۱۲ - ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۷)
فیلم‌نامه نویس و کارگردان ایتالیایی بود.

میکل‌آنجلو آنتونیونی در بیست ونهم سپتامبر سال ۱۹۱۲ در خانواده‌ای توانگر از زمین داران "فرارا" در اباختران ایتالیا زاده شد. فرارا شهریست در مرز میان "امیلیا" و "ونزیا" که بگفتهٔ آنتونیونی " شهر کوچکی است در دشت "پادوان" باستانی و خاموش" بنا به یادمان‌های خانواده اش در نزدیکهای ده سالگی او آدمک نگاره می‌زد و برای شان جایگاه بازی می ساخت. در نوجوانی به نگاره گری پرداخت و گرایش به چهره گری را بیشتر از چشم انداز سازی نشان می‌داد

آنتونیونی در ۲۳ سالگی دانشنامهٔ خودرا در رشتهٔ اقتصاد و بازرگانی از دانشگاه "بولونیا" دریافت نمود. اگرچه در هنگام دانشجویی اش بود که نوشتن داستان و نمایشنامه را آغاز کرد و برخی از آنها را نیز به پرده آورده و کارگردانی نمود. او در دانشگاه یکی از پایه گذاران گروه نمایش و قهرمان بازی تنیس بود. همچنین او برای گاهنامه‌های شهرش بازنگری‌های خرده گیرانه از فیلمهای آمریکایی و ایتالیایی می‌نوشت و اندکی از آن پس برآن شد تا که خود به فیلمسازی بپردازد.

برای نخستین کارش او می خواست فیلم گواهاکی از زندگی بیماران روانی بسازد " نخستین باری که با دوربین فیلمبرداری (۱۶ میلیمتری بل اند هاول ) نگریستم در آسایشگاه بیماران روانی بود.". در آغاز بیماران به او در بپا ساختن افزارها و دوربینهای فیلم یاری دادند "ما دوربین‌ها و چراغها را بپا داشتیم و دیوانگان در در جاهاشان در پیرامون اطاق به آوردهٔ فیلمنامه به سامان ایستادند. آنها از دستورهای ما به فروتنی فرمان می‌بردند و بسیار نگاهبان بودند تا که نادرست و نا پسند نباشند. رفتارشان بسیار دل انگیز می نمود و من خرسند بودم که همه چیز خوب پیش می‌رود" اما همینکه آنتونیونی چراغ‌های پردرخشش را روشن نمود بیماران به آشوب آمدند. و "چهره هاشان که تا آنگاه آرام می نمود بناگاه برافروخته و آسیمه گردید. وسپس نوبت به ما شد که هراسان شویم. دوربین گارمان حتی توان آن نداشت که دوربین را از کار بدارد و خاموش کند و من نه در خود این توان میدیدم که بتوانم دستوری دهم. و به فرجام این رانشگار آسایشگاه بود که فریاد سر داد که " بس است . چراغ‌ها را خاموش کنید." و در اطاقی نیمه تاریک، ما انبوه تنهای به هم پیچیده‌ای را می دیدیم که گویی در شکنج مرگ گریبان گیرند". و از این بود آنتونیونی بر آن یازید تا که از فیلم سازی دست بشوید.

در ۱۹۴۰، او به رم رهسپار شد تا به آوند دستیار "کنت ویتوری چینی" به کار پردازد. این کار به درازا نکشید و چندی ازآن پس او به کارمندی بانک و پس از آن برای کار به روزنامهٔ سینمایی پیو ست که ویراستار آن ویتوریو موسولینی پسر رهبر فاشیست ایتالیا بنیتو موسولینی بود. خرده گیری‌های سخت و تند او از فیلم‌های ایتالیایی آن روزگار به پدیداری نشان از ستیزه گری او داشتند در رویارویی با نهاد فاشیسم، که در این چرخه پشتوانهٔ ساختن آن فیلمها را فراهم می نمود، وازین روی بود که نبشته‌های اورا همیشه بریده و درمی دریدند. و در ین گاهان بود که او دوباره به فیلم سازی گرایش گرفت. و در بنیاد فیلمسازی آزمونی به آموختن ارته‌های فیلم پرداخت. و در این هنگام بود که او به نوشتن چند فیلمنامه پرداخت که یکی از آنها "خلبانی باز می‌گردد " بود که آن را با یاری کارگردان نو خاسته‌ای در آن چرخه روبرتو روسلینی نوشت.

در ۱۹۴۳ او به "فرارا" بازگشت و بازرگانی همشهری را پیدا نمود که پذیرا گشت تا که برای نخستین فیلم او سرمایه بگذارد. این فیلمی گواهاک بود از زندگی پر ستوه ماهیگیران همسایه بنام "مردمان درهٔ پو" اگرچه نیروهای فراگرفت آلمانی بخشهای درازی ازین فیلم را از میان بردند ولی خوشبختانه بخشی به درازای ۹ دقیقه از آن بجای ماند که به آوند پیش پرده‌ای برای فیلم "جادو شده"آلفرد هیچکاک در جشنوارهٔ ۱۹۴۷ فیلم ونیز نشان داده شد.

پس از جنگ دوم جهانی آنتونیونی بار دیگر به نوشتن بازکاوی فیلم و ساختن فیلم‌های کوتاه گواهاک، مانند فیلمی از زندگی سپوران رم، پرداخت . او همچنین فیلمنامه‌هایی برای دیگر فیلمسازان همچون فیلمنامهٔ "شیخ سپید" با بازی آلبرتوسوردی را برای فدریکو فلینی نوشت.
فیلم‌شناسی

* مردم پو (۱۹۴۳)
* مردان غبار (۱۹۴۸)
* اولتر لوبلیو (۱۹۴۸)
* خرافات (۱۹۴۹)
* دروغ‌های عشق (۱۹۴۹)
* بومارزو (۱۹۴۹)
* خانه اشباح (۱۹۵۰)
* بند فالوریا (۱۹۵۰)
* داستان عشق۱۹۵۰
* زنی بدون کاملیا (۱۹۵۳)
* شکست خورده (۱۹۵۳)
* عشق در شهر (۱۹۵۳)
* دوست دختر (۱۹۵۵)
* گریه (۱۹۵۷)
* نشانه رم (۱۹۵۹)
* ماجرا ( - (۱۹۶۰
* شب (۱۹۶۱)
* کسوف (۱۹۶۲)
* صحرای سرخ (۱۹۶۴) -
* سه چهره (۱۹۶۵)
* آگراندیسمان (۱۹۶۶)
* نقطه زابریسکی (۱۹۷۰)
* چونگ کو (۱۹۷۲)
* حرفه: خبرنگار (۱۹۷۵)
* راز اوبروالد (۱۹۸۱)
* شناسایی یک زن (۱۹۸۲)
* آنسوی ابرها - (۱۹۹۵
* اروس (۲۰۰۴)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: